نام های ترکی.تورکی قیز اوغلان آدلاری آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ نويسندگان جمعه 25 اسفند 1391برچسب:نام های ترکی, :: 12:10 :: نويسنده : آذریان و مولائی
بَنزَر : شبیه ،نظیر،مانند ،شایسته ،مناسب 25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
ستارخان نوشته بود:من هیچ وقت گریه نمیکنم چون اگه اشک میریختم آزربایجان شکست میخورد و اگر ازربایجان شکست میخورد ایران زمین میخورد ...اما تو مشروطه دو بار اون هم تو یه شب اشک ریختم ... حدود 9 ماه بود تحت فشار بودیم ..بدون غذا .. بدون لباس.. از قرار گاه اومدم بیرون ...چشمم به یک زن افتاد با یه بچه تو بغلش .. دیدم که بچه از بغل مادرش اومد پایین و چهار دست پا رفت به طرف بوته علف ...علف رو از ریشه درآورد و از شدت گرسنگی شروع کرد خاک ریشه ها رو خوردن ... با خودم گفتم آلان مادر اون بچه به من فحش میده و میگه لعنت به ستارخان که مارو به این روز انداخته... اما... مادر کودک اومد طرفش و بچش رو بغل کرد و گفت : عیبی نداره فرزندم ... خاک میخوریم اما خاک نمیدهیم ... اونجا بود که اشکم در اومد ... با خودم گفتم باید امشب حمله کنیم ... رفتم و به سربازام گفتم باید امشب حمله کنیم ... یه سردار میخاهم که بره و به باقرخان خبر بده که بعد از نماز صبح حمله میکنیم ...اما بدونید هر کس برود اومدی برای زنده موندنش نیست... یکی بلند شد و گفت : من میرم !گفتم نه تو زن بچه داری .. یکی دیگه بلند شد گفتم نه تو مادرت تنها میمونه .... یه نفر بلند شد گفت من میرم چون من نه زن و بچه دارم نه پدر مادر ...گفتم باشه .. صبح یه اسب بهش دادم و رفت اون سردار جوون رفته بود و خبر داده بود و وقت برگشتن از پشت با تیر زده بودنش ... خودش را به زور رسونده بود به قرارگاه ... به طبیب گفتم این از سربازهای خوبه منه ...سعی کن حتما معالجش کنی ... طبیب چند دقیقه بعد با گریه از چادر اومد بیرون و بهم گفت : سردار !! تو چطور سرداری هستی که هنوز نفهمیدی سربازت زنه یا مرده ... اونجا بود که فهمیدم اون زن موها شو کوتاه کرده بود و اومده بود تو میدون و وقتی طبیب میخاست معالجه ش کنه به خاطر این که بدنش را لخت نمبینه نذاشته بود پیرهنش رو دربیاره ...دوباره اشکم ریخت
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
آدم هاي بزرگ در باره ايده ها سخن مي گويند آدم هاي متوسط در باره چيزها سخن مي گويند آدم هاي كوچك پشت سر ديگران سخن مي گويند
آدم هاي بزرگ درد ديگران را دارند آدم هاي متوسط درد خودشان را دارند آدم هاي كوچك بي دردند
آدم هاي بزرگ عظمت ديگران را مي بينند آدم هاي متوسط به دنبال عظمت خود هستند آدم هاي كوچك عظمت خود را در تحقير ديگران مي بينند آدم هاي بزرگ به دنبال كسب حكمت هستند آدم هاي متوسط به دنبال كسب دانش هستند آدم هاي كوچك به دنبال كسب سواد هستند
آدم هاي بزرگ به دنبال طرح پرسش هاي بي پاسخ هستند آدم هاي متوسط پرسش هائي مي پرسند كه پاسخ دارد آدم هاي كوچك مي پندارند پاسخ همه پرسش ها را مي دانند
آدم هاي بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند آدم هاي متوسط به دنبال حل مسئله هستند آدم هاي كوچك مسئله ندارند
آدم هاي بزرگ سكوت را براي سخن گفتن برمي گزينند آدم هاي متوسط گاه سكوت را بر سخن گفتن ترجيح مي دهند آدم هاي كوچك با سخن گفتن بسيار، فرصت سكوت را از خود مي گيرند
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
بلکه اوزاقلارا من گئدم سنسیز داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
باشیما قار یاغیب قلبیمه نیسگیل آغلاما سئوگیلیم آغلاما بیر گول منه اولان عشقین اوریندن سیل داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
گئدیرم بلکی هئچ گوئرمه دیم سنی حاققینی حلال ائت سئویرسن منی سنده بیلیسن کی سئومیشیم سنی داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
دئمیشدیم اوزومه گئده جم سسیز کیمسه اویانمایا کیمسه بیلمه یه من چوخدان گئتمیشم قلبیمدی یازیر داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
اوره گیمده سنین عشق و وقارین بیر یانیندا سسین هارای هاوارین نییه یئخدین سن بو عشقین دووارین داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
نه سن آغلا نه من سنسیز اوزولوم گوز یاشی تک یاناغیان دوزولوم غروروم تک دوداغیندا ازیلیم داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
اورگیمده بوز باغلاییب دونورام دئمه بیلمیر اینان سنی قانیرام سنه خاطیر بورا لاردان قاچیرام داریخما سئوگیلیم داریخما منسیز
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
هر گئجه بیر اومودلا گوزله ریمی یوموب و یوخویا دالیرام هر گئجه صاباح اولاجاق دئیه یاتیرام اما باش آغاریب یئندی قاشا و اورگیمده کی تکجه اولان آرزیم هله ده گئلیب چاتمادی و یئنه ده بو گئجه باش یاستیقا قویوب و صاباحا بیر اومودلا گوزتیکیب و یاتاجام بلکه ده یاتان تک من دگیلم بوتون آذربایجان میللتی دی . . . بلکه ده . . . اما منه یئنه ده اومودلا یاتاجام هر گئجه نی . بلکه. . . .
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
عمر دنیا به سر آمد که صبا می میرد صبر کردم به همه داغ عزیزان یارب غسلش از اشک دهید و کفن از آه کنید به غم انگیزترین نوحه بنالی ای دل شمع دلها همه گو اشک شو از دیده بریز هر کجا درد و غمی هست بمیرد به دوا آخرین شور و نوا بدرقه راه صبا از وفاداری این قبله ارباب هنر از محیط خفقان آور تهران پرسید شهریارا نه صبا مرده، خدا را بس کن
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی تو که آتشکده عشق و محبت بودی چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش خلق را گر چه وفا نیست و لیکن گل من تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از تست ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو چنگی معبد گردون شوی ای رشک ملک شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد باز در خواب شب دوش ترا می دیدم ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت ای سرشگ این همه لبریز شدن آن تو نیست شهریارا به جگر نیش زند تشنگیم
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
همه بشرند اما بعضی ها انسان اند دکتر علی شریعتی
ترجیح می دهم با کفش هایم در خیبان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفشهایم فکر کنم. دکتر علی شریعتی امروز گرسنگی فکر از گرسنگی نان فاجعه انگیز تر است. دکتر علی شریعتی
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
حاج اژدر موذنی در شهریور ماه 1311در روستای حبشی دیده به جهان گشوده است و یک شعر زیبا از شاعر موذنی ای صبا بر من دل خسته ز یارم چه خبر؟ از دل آرام من آن چشم خمارم چه خبر ؟ دردمکنون دلم را به که اظهار کنم تو بگو من خبر از یار ندارم چه خبر؟ بوی عطر گل یارم ز نسیم سحری به مشامم رسد اما ز نگارم چه خبر؟ ناله بلبل شیدا همه از بحر گل است گل رانی خبر از این دل زارم چه خبر؟ سحر آوای {موذن} چه صفا بخش دل است خفتگان سحری از شب تارم چه خبر؟
25 اسفند 1391برچسب:, :: 12:1 :: نويسنده : آذریان و مولائی
سن دئدین یالان و من اولدوم تالان . سن یالان دئدیگین زامان. مندن اوزاق گئزدی گمان سن باخیب و دولاندین . گولدون و دانیشدین.منیسه بو یالان سوزلرینله و سیزه ایناندیگیم اوچون بوتون یاشاییشیم اولدی ویران گمان بیر باخیشدی . گمان بیر نفس دی . بیر امید دی .آما سیز مندن بوتون گمانلاریدا آلدینیز من بوتون یاشاییشیم بویو بیر سئوگیله توتوندوم . حایاتا بیر باخیشلا قالدیم .و بیر گون ایسته دیم کی بو تک سئوگی کی اوره گیمده بونو قوی ایکی ائدیم و سیزه باخدیم و سیزیده بو سئوگینین یانیندا سئودیم اما 12 ایل سونرا بیلدیم که منیم قلبیم بیر سئوگیدن باشقا آیری سئوگییه توتوناماز . و یئر وئره مز من بیر تک سنی سئودیم من و من تکجه آذربایجانی سئودیم سایقیلارلا ائل اوغلو
پيوندها
|
|||
![]() |